گفتوگوی: با علی بابا اورنگ، استاد خوشنویسی افغانستان
علی بابا اورنگ نام آشنایی است که هنرمندان و خوشنویسان او را به نیکی یاد کرده و میشناسند.
او بیشتر از سه دهه فعالیت هنری دارد. دهها نمایشگاه خط را در داخل و خارج کشور برگزار کرده و در هنر خط و نقاشی خط دست بالایی دارد. آثار او از ماندگارترین آثار هنر خوشنویسی در این دوره به شمار میرود. نقاشیخط از جمله دستآوردهای بیبدیل اوست. پیش از این در افغانستان کسی با «نقاشیخط» آشنایی نداشت. «اورنگ» نهتنها این سبک هنری را به دیگران عرضه داشت، بلکه در پایداری و مانایی هنر خوشنویسی افغانستان نیز سهم برازنده داشته است. فرصتی پیش آمد تا با این چهرهی ماندگار هنر، از نزدیک دیدار داشته باشیم و از او در مورد کارهایش سئوال نماییم. او نیز بیریا به پرسشهای ما جواب داد که اینک در زیر این گفتوگوی صمیمانه را میخوانید:
ابتدا میخواهم از خود شما شروع کنیم. اگر خود را برای خوانندگان معرفی کنید ممنون میشویم.
علی بابا اورنگ: علی بابا اورنگ هستم؛ اهل آبادی الودال جاغوری از توابع ولایت غزنی افغانستان. ۳۲ سال است که مصروف مشق و تمرین هنر زیبای خوشنویسی هستم و از میان انواع خط، دلبردهی خط زیبای نستعلیق هستم، نستعلیق یکی از زیباترین خط در میان خطوط اسلامی است و بهعنوان عروس خطوط اسلامی از آن یاد میشود.
در این سالها نمایشگاههای زیادی در گوشهوکنار افغانستان (مزار شریف، میمنه، هرات، غزنی، بامیان، دایکندی و کابل) و جهان (ایران، تاجیکستان، تاجیکستان، پاکستان، بحرین، استرالیا، ترکیه و هلند) داشتهام. چاپ مجموعهای از تابلوهای خودم را زیر نام «کلک خیال» در قالب کتاب نفیس و زیبا برای اولینبار در افغانستان دارم. همچنین سالهاست آنچه را از هنر خوشنویسی آموختهام در اختیار علاقمندان قرار داده و در حد توان راهنمایشان در عبور از کوچه پرپیچوخم نستعلیق بودهام. عنوان هنرمند خطاط بودن را دوست دارم و تلاش دارم خطاط بمانم و دوست دارم خطاط بمیرم.
از کودکی علاقه ویژه به کارهای هنری داشتم و از تماشای خط خوش سیر نمیشدم. در حد امکانات آن زمان علاقمندی خود را دنبال نموده و تمرین خوشنویسی داشتم. از میان هم سن و سالهایم خط زیبا نیز داشتم و از این بابت همیشه نامم سر زبانها بود. برای دوستان؛ خط سرمشق مینوشتم و نقاشی میکردم.
به نظر شما هنر خوشنویسی چگونه هنری است؟
علی بابا اورنگ: هنر خوشنویسی هنر فرهیخته است، چون محمل کلام آسمانی و محمل آموزههای ادبی و عرفانی است. همچنین یکی از هنرهای شکوهمند و فاخری است که در دیار ما زاده شده و به بالندگی و کمال رسیده است.
در نقاشیخط، جغرافیای خط کلانتر میشود و هنر خط میتواند با مخاطبان بیشتری ارتباط برقرار کند، در قالب نقاشیخط میتوان به دور از محتوای شعر و یا متن، به گونه مستقل از جنبههای زیباییشناسانه و نمایشگاهی خط استفاده کرد و دغدغه و نگرانیهای خود را به تصویر کشید. از آنجا که در نقاشیخط موضوع رنگ مطرح میشود، لذا این فرصت برای هنرمند به وجود میآید که با استفاده از هویت نمادین رنگها، وزن رنگها و معنای رنگ، آثار را بیافریند، با آفرینشهای هنری جهان همسویی کرده و ظرفیت بیپایان این هنر را نمایش دهد.
لطف کنید بگویید که از چه زمانی و چرا به هنر خوشنویسی و نقاشیخط روی آوردید؟
علی بابا اورنگ: هنر و فعالیتهای هنری برخاسته از بسترهای اجتماعی است از همین رو در تاریخ پویایی و بالندگی هنر و علم در سایه توجه زمامداران فرهنگدوست و فرهنگپرور قابل بررسی است. باتوجه به یک دوره حاکمیت طالبان درگذشته و این که حاکمیت جدید طالبان بتوانند زمینه رشد و بالندگی فعالیتهای هنری را فراهم کند دور از تصور است، طالبان دشمنی آشکارا با علم و هنر دارند و آشکارترین نمونه، انفجار پیکرههای بودا در بامیان است که این پیکرهها در دنیا نظیرشان نبود. دیدیم که لشکر جهل، جنون و عصبیتهای کور چگونه نابودشان کرد و برای همیشه دنیا را از داشتن این شکوه و افتخار هنری بیبهره و بینصیب کرد. من چشمانداز بسیار تاریک فراروی هنرمندان و خلق کارهای هنری در آینده افغانستان میبینم و هیچ امیدی حتی بهاندازه سر سوزن ندارم. از اینرو ما برای بیان دردهای خود باید به هنر پناه ببریم و هنر خط و نقاشی میتواند بهترین مأمن باشد.
با آمدن طالبان چه احساسی دارید؟ میدانید که طالبان با هنر نقاشی میانهی خوبی ندارند.
علی بابا اورنگ: احساس یأس، سرخوردگی و ناامیدی. طالبان توان درک و فهم هنر و آثار هنری و نقشی که آثار هنری در تبیین و تلطیف روح و روان یک جامعه میتواند داشته باشد را ندارند. از همین رو دشمنی آشکارا با علم، هنر و فرهنگ دارند. حکومت طالبان حکومتی نیست که بتوان به آن چشم امید داشت. برای طالبان آثار هنری گذشته افغانستان که بخش مهمی از آثار هنری جهان است و همینطور خلق آثار هنری نو و تازه اهمیت ندارد. اصلاً فلسفه حاکمیت طالبان بر تخریب زیر بناها، ایجاد ناامیدی، ترس و ارعاب و وحشت استوار است. انتظار غیر از این موارد، افسانه و خیالی بیش نیست، مگر این که معجزه صورت بگیرد که زمانهی ما زمانهی معجزه و کارهای خلاف عادت نیست.
کمی دربارهی نقاشیخط بگویید. چطور شد به این هنر روی آوردید؟ سابقهی این هنر تا کجاها میرسد؟
علی بابا اورنگ: نقاشیخط از زیباترین قالبهای هنری جهان اسلام است. در این قالب؛ هنرخط جلوهگری دیگر گونه دارد؛ یعنی به دور از انتخاب متن و محتوا، خودش بهعنوان یک هنر، جلوهگری میکند. باتوجه به پیشرفتها در بخشهای گوناگون زندگی بشری و باتوجه به دستگاههای نفیس چاپ و برنامههای مختلف کامپیوتری، با نقاشیخط میتوان به جنبههای زیبایی و گرافیکی خط توجه بیشتر کرد و با شناخت این جنبه از هنرخط به آفرینش آثار فخیم پرداخت.
نقاشیخط تاریخی به بلندای پیدایش خط دارد و اما پرداختن به نقاشیخط و خلق آثار ناب و ماندگار در زمانه ما چنان گسترده و متنوع است که با هیچ زمانی درگذشته قابل مقایسه نیست.
هنر بهخصوص نقاشی و خط را چگونه یافتید؟ تعریف شما از آنها چیست؟
علی بابا اورنگ: هنر دلدادگی و دلبردگی، تمرکز و دقت، هنری است که هروقت به آن میپردازم مرا در بیزمانی میبرد و متوجه گذشت زمان و اتفاقات خرد و ریز پیرامون خود نمیشوم. در زمانهی پرآشوب و پرجنجال ما، داشتن چنین هنری بسیار مهم است. میشود حرف نگفته را بهواسطه آن گفت، میتوان به واسطهی آن با همنوعان خود درد دل کرد، میتوان اوضاع و شرایط زمانه و مردم خود را به واسطه نقاشیخط به تصویر کشید.
چه جاذبههایی در هنر خط و نقاشی وجود دارد که انسان را جذب خود میکند؟
علی بابا اورنگ: رنگ، طرح، ترکیب، اجراهای خلاقانه و به تصویر کشیدن دغدغههای زندگی در قالب نقاشیخط از جاذبههای نقاشیخط است. ایجاد طرحهای متنوع و شکلهای دلپذیر، از ویژگی این شیوه از هنر خط است. انعطافپذیری شکل و اجزاء برای بیان مفاهیم از خصوصیات دیگر نقاشیخط است. همراه نقاشیخط میتوان سخن را بهروز و تازه گفت و آنچه بیان آن در شیوه سنّتی هنرخط ممکن نباشد را در این قالب از خط میتوان بهراحتی و بسیار زیبا بیان کرد.
یک هنرمند بهویژه هنرمند خط و نقاشی در کشور بلازدهی افغانستان با چه مشکلاتی روبهروست؟
علی بابا اورنگ: متأسفانه مردم افغانستان سالهاست که جنگ خونین و خانمانسوزی را تجربه میکنند. نابسامانیهای اجتماعی مجال پرداختن به کار هنری را از هنرمند این دیار گرفته است.
هنر برخاسته از نیازهای متعالی انسانی است و انسانها پس از تأمین نیازمندیهای اولیه زندگی سراغ پدیدههای زیبا میروند؛ که مردم افغانستان با این مرحله از زندگی فاصله فراوان دارند. ما در افغانستان درگیر یافتن یک لقمه نان هستیم. امنیت، کار، درآمد و امکانات نیست و بازاری برای ارائه کار هنری وجود ندارد. مهمتر از همه، هنرمندان افغانستان از پدیدههای نوی هنری در جهان آگاهی ندارند و این مشکلات؛ کار را برای هنرمند و مردم افغانستان مشکل کرده است و تا شرایط چنین باشد و حمایت برای کار هنری وجود نداشته باشد؛ انتظار خلق آثار هنری را نباید داشت که غم نان در رأس تمام برنامهریزیهای زندگی قرار دارد.
سرنوشت هنر و هنرمند به کجا خواهد کشید؟
علی بابا اورنگ: سرنوشت بیچارگی، بیکاری و تبدیلشدن یک هنرمند به یک انسان معمولی با درآمد معمولی و زندگی معمولی، برای زنده ماندن باید به کارهای درآمدزا مشغول شود. آنهم در خوشبینانهترین حالتش که اگر کار برای او پیدا شود، هنرمند برای اینکه خانوادهاش را تأمین کند باید به کار بپردازد که درآمد حداقلی داشته باشد و در چنین شرایطی مجال پرداختن به کار هنری نیست. پرداختن به کار هنری حاصل داشتن امنیت روحی و روانی است. وقتی در خانواده، افراد گرسنه باشند؛ امنیت شغلی نباشد و روان آدم آرام نباشد نمیشود کار هنری انجام داد.
چنانچه حضرت حافظ فرمود:
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد
رابطه هنر را با تحولات سیاسی-اجتماعی بهویژه جامعه چگونه میبینید؟
علی بابا اورنگ: آثار هنری، فرزند زمانهی زیست هنرمند است. تحولات سیاسی اجتماعی تأثیر مستقیم بر فعالیتهای فرهنگی و هنری دارد. در طول تاریخ بشریت، خلق آثار هنری مربوط به دورههایی بوده که جوامع از امنیت و صلح و ثبات برخوردار بودند و توجه خاص و ویژه به هنرمندان و خلق آثار هنری شده است. نمونهی بازر این شکوه و بالندگی، آثار هنری سرزمین ما در دورهی تیموریان هرات باستان است. آثاری که در این دوره از تاریخ سرزمین ما خلق شده جزء مهمترین آثار هنری در تاریخ بشریت بهحساب میآید و بخش مهمی از مجموعههای شخصی و موزه های جهان را تشکیل میدهد. هرکس با داشتن یک قطعه از این آثار به خود میبالد و ارزش آن آثار در دنیای ما با هیچ بهایی قابلسنجش نیست.
آینده را چگونه میبینید و چگونه میخواهید؟
علی بابا اورنگ: با آن که آدم خوشبینی هستم و به آینده و اتفاقات آن امیدوار؛ ولی سوگوارانه باید یادآوری کنم که امید داشتن از حاکمیتی به نام طالبان و این که در سایه چنین حکومتی هنرمندانی ظهور کنند و آثار فاخر و ماندگار بیافرینند، محال و حتی دور از تصور است. در چنین وضعیت باید فاتحهی هنر و آثار هنری را خواند و سوگوار آن باید بود.
اما با این همه یأس و ناامیدی، انتظار اتفاقهای قشنگ، زیبا و خوب را برای افغانستان و مردم رنجکشیدهاش دارم. ما سزاوار اینهمه نکبت و بدبختی نیستیم. ما سزاوار این همه توهین و تحقیر نیستیم. ما هم میتوانیم زیبا بیاندیشیم. زیبا عمل کنیم و در سایه همدیگرپذیری، به دور از بالا و پایین بودن انسانها، زندگی پر از مهربانی، لطف و صفا داشته به آرزوهای خوب خود برسیم و برای یکدیگر سرانجام نیک آرزو کنیم.
منبع: هفته
لینک:
https://www.hafteh.ca/news/3405/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
نظر شما